از کسایی که همیشه دلم می خواست داشته باشمشون ولی نبودن می نویسم از اون آرزوهایی که پر زد و رفت می نویسم از اون شب بیداریای تنهایی هام می نویسم از اونی که اشکامو دید و بی اعتنا رد شد ولی لبخندش آرزومه می نویسم از جای خالی عشق تو زندگیم می نویسم از لاشه ی له شده ی سیگارم می نویسم از دستای سردم. . . می نویسم از حس ترحم از حس پوچ بودن از حس سرشکستگی. . .
نوی دنیای واقعی نیستی ولی مطمئن باش تو قلبمون جاودانه خواهی ماند
بعد رفتنت از خدا خواستم
فراموشی بگیرم
شاید از غصه ها جدا گردم
و
اجابت شد!
حال
گاهی می روم
چای می ریزم
و می نشینم همان جای همیشگی
برای سرکشیدن خستگی ها،
نگاهم می افتدبه دو استکان چایی که پشت
این حواس پرتی
برای تو و خودم
ریخته ام!
و
تو نمیدانی
که
این فراموشی لعنتی
هر روز چطور
صفحه اصلي
ايميل نويسنده
پروفايل
طراح قالب
گالری عکس عاشقانه
انجمن وبلاگ نویسان
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت: