✘فکر کن تو راه خاستگاری هستی به مامانت میگی … ✘ مامان:به نظرت قبول میکنه باباش؟ … هم دیگرو نیگا میکنیم بعد یواش بهم میگی
✘ مامانت میگه دلشونم بخاد پسر من آقاست!
✘ مامانت میگه:بزرگترها حرف زدن خودتو قاطی نمیکنیاااااا
✘ بلاخره منـ چایی میارمـو یواشکی بهم میخندیمـ
✘ بعد چند دقیقه مامانت به بابامـ میگه:
✘اجازه بدید این دوتا باهم برن تو اتاق حرف هاشونو بزنن …
✘ اونا که نمیدونن مـآ قبلا حرفامونو زدیمـ…
✘ میـــریـم تــو اتاق و یه دل سیر میشینیم
✘ دیدی زیر قولم نزدم…
✘ دیدی گفتم مرد و قولش…
✘دیدی شدی خانوم خونم
نظرات شما عزیزان:
صفحه اصلي
ايميل نويسنده
پروفايل
طراح قالب
گالری عکس عاشقانه
انجمن وبلاگ نویسان
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت: